نكته مركزي در اين كارزار ايدئولوژيك و ظاهرا علمي عبارتست از طرح نظريه هايي، كه ظهور و بروز و پيروزي انقلاب بهمن 57 را در چارچوب به اصطلاح "تقابل تاريخي" سنت و مدرنيته جاي داده و اين انقلاب را به عنوان "واكنش سنت در برابر مدرنيته" و يا بعضا "انتقام" سنت از مدرنيته تعبير مينمايد. بر اساس اين نظريهها، گويا سرعت نوسازي و مدرنيسم يا به گفته برخي ديگر "غربي شدن" جامعه ايران در دوران ديكتاتوري شاه چنان شتاب گرفته بود كه اقشار و لايه هاي سنتي يا "توده هاي مسلمان" جامعه توان انطباق يا "تحمل" آن را نيافتند و در نتيجه به واكنش در برابر آن پرداختند و به انقلاب روي آوردند!
دوازدهم بهمن ماه بيست و شش سال پيش، هنگامي كه «امام» از ميقات 15 سالة خويش بازگشت، چنان آرامش ملكوتي داشت و نفس مطمئنهاي مينمود كه گويي همچون «موسي كليم» در قيام «لله» خويش به مقام «صعق» و «صحو» نائل شد، و اينك از ميقات بازگشته است. ميقاتي كه نقطة آغاز آن هنگامي بود كه برگونه متجاوزان «قبطي» (آمريكايي) چنان سيلي زد كه عزّت مسلمين و استقلال كشور را تضمين كرد. گمان آن بود كه آن پنجشنبه روز، روز پايان شاهنشاهي است. امّا خدا چنان خواست كه «ده روز» ديگر اين ميقات تمديد شود: «و اتممناها بعشر» باشد تا در پايان اين دهه، كه فجر دين در عصر دين گريزي و دين ستيزي بود، دولت حق و عصر دين بدمد. آن روز شامگاه يكشنبه 22 بهمن 1357 بود و شايد اين پيام نمادين را داشت كه از اين پس نه تنها از منارههاي مساجد كه از ناقوس كليساها نيز بانگ پيوند دين با سياست، طغيان بر قيصر، و دفاع از مظلوم و استقرار حكومت حق بر مدار دين نواخته خواهد شد.
از آن روز تاكنون بيست سال پرتلاش و چالش گذشته است، انقلاب اسلامي در گذر از گردونههاي سخت و دشوار همچنان مقتدر و تنومند، شجرة طبيهاي است كه «اصلها ثابت و فرعها في السماء». آن امام همام، نه سال است كه در جوار پروردگار خويش آرميده است: «فيمقعد صدق عند مليك مقتدر» ياران و پيروان بسياري از او همگي در سفرة ارتزاق ربوبي «عند ربهم يرزقون» اند.